نویسنده: جان.و.تمپلو(1)
مترجم: شهریار خسروی



 

مقدمه

بیش از ربع قرن، یکی از تأثیرگذارترین متفکران نظریه پرداز در عرصه ی فلسفه ی تاریخ پروفسور هایدن وایت بوده است. از زمان انتشار «فراتاریخ: تخیل تاریخی در قرن نوزده اروپا» در 1973 تاکنون، وایت با آثاری همانند: «مدارهای گفتمان: جستاری در نقد فرهنگی»(1978) و «ظرفیت فرم: گفتمان روایی و بازنمایی تاریخی»(1978) و «ظرفیت فرم: گفتمان روایی و بازنمایی تاریخی»(1987) به مثابه یک مورخ ادبی روشنفکر به طور پیگیر و گسترده میانداری کرده است. او بر توانایی خود در ایجاد مناقشات سازنده بین مورخان و فیلسوفان تاریخ تکیه کرده است. وی به طور هم زمان، ایده های خلاقانه و ساده نویسی را به عرصه ی تفکر آکادمیک تاریخی وارد کرد. ارزش کارهای او در عرصه ی تفکر تاریخی آشکار است. چندی پیش آر.تی.وان وایت را به عنوان «بزرگ ترین مقاله نویس دانشگاهی زمان ما» توصیف کرد. شایدبه این دلیل که او مقالات پژوهشی را به شیوه ی تألیفی می نویسد. او مبدع ژانری برای آزمودن و پدید آوردن است(2) با این حال صد افسوس که در تمام این سال ها از چنین نوینسده ای معتبر، تعداد کمی کتاب چاپ شده است. هر چند هر آنچه منتشر شده نیز بسیار ارزنده است.
آخرین نوشته او «رئالیسم فیگورال(مجازی): درس هایی در تأثیرات ضمنی» اثبات می کند که در 71سالگی هم، وایت استادی منتقد و جنجالی است. گرچه جز یک فصل، هشت فصل کتاب قبلاً چاپ شده بود، اما به محتوای کتاب آسیبی نرسیده است. کتاب از نظر ایده بسیار غنی است. او در مقام فیلسوف تاریخ وحدتی کیهانی و جهان شمول را بین تفکر انتقادی و تاریخ نگاری برای جست و جوی نکته ای از یک متن تاریخی به نمایش می گذارد.
چرخش وایت از روشنفکری میان مایه در حوزه ی تاریخ در 1960 به متفکری نوآور در روش شناسی تاریخ در یک دهه بعد، تقریباً با آنچه «چرخش زبان شناختی» خوانده می شود، اتفاق افتاد. رویکرد او در تاریخ نگاری به عنوان عرصه ای بارور برای پژوهشگری، جذابیت مطالعات تاریخی را در شرایطی غنا بخشید که شاید ادوارد فینچر و جی.پی.گوش(3)آخرین کسانی بودند که پیشرفت هایی درخور توجه در این زمینه داشتند. وایت تاریخ نگاری را یک گام به پیش برد و با تبیین چارچوبی ساختارگرا برای تحلیل متن، در شمار نخستین کسانی جای گرفت که به نقش زبان در فرایند تألیف تاریخی توجه نشان دادند. با ظهور تفکر پسامدرن نام وایت مکرراً در حلقه های مورخان محافظه کار شنیده شد؛ به ویژه هنگامی که او جزمیات بی اساس و منسوخ شده ی نظری و روش شناختی تاریخ را به چالش طلبید(4). هر چند که او هیچ گاه خود را متفکری پسامدرن ننامید. وایت نه چون مبشر یک ایدئولوژی رایج، بلکه به شیوه ی خود هماره در شیوه و روش پیشتاز بوده است.
مهم ترین بخش آخر کتاب وایت به تفسیر آثار زبان شناس آلمانی اریش اویرباخ اختصاص یافته است. در عصری که در پرتو پست مدرنیته شرایطی پدید آمده که مفروضات سنتی روش شناسی را به چالش می گیرند، تحقیقات اویرباخ درباره ی رئالیسم در ادبیات، برای مورخین اهمیت ویژه دارد. اویرباخ در کتاب «محاکمات: بازنمود رئالیته در ادبیات غرب»(1953) نکات مهمی برای فهم تألیف تاریخی ارائه می کند. او در تاریخ ادبی از مدل فیگورال(مجازی)«نه فقط برای شرح کردن تمایز بین انواع متون ادبی، بلکه برای شرح ارتباط میان متن ادبی و تاریخ به طور کلی» بهره می برد.(صفحه ی 93)
وایت تأکید می کند، مفهوم رئالیته ی اویرباخ فراتر از «تلاش برای ساختن یک نسخه بدل کلامی از رئالیته ی فراکلامی» است. می گوید که اویرباخ هم زمان که گوناگونی متون ادبی را تبیین و تشریح می کند،‌ «تاریخ محاکمات به مثابه ی ماجرای تکوین نوع خاصی از مجاز [Figuration] را می نگارد.»(ص 94) همچنین توضیح می دهد که تاریخ نگاری «چیزی جز کشف این نکته نیست که زندگی و جامعه ی انسانی با آن چه بالضروره در تاریخ به دست آمده معنا یافته است و در هیچ قلمرو دیگری نیز قابل جست و جو نیست.»(صفحات 96-97)
اهمیت فصلی که درباره ی تاریخ ادبی اویرباخ آمده، تنها با پیشینه ی بحث های رایج پیرامون بازنمود رئالیته در متون تاریخی قابل درک است. همان طور که وایت توضیح می دهد: «گفتمان تاریخی را نه عمدتاً به عنوان سازوکار ذهن ما در تلاش برای شناخت با توصیف رئالیته، بل کمابیش به عنوان نوع خاصی از زبان، به مثابه گفتار استعاری، زبان سمبولیک، بازنمود تمثیلی و ... باید نشان داد. زبانی که همواره بیش از آنچه می گوید، معنا می دهد و بیش از آن چه به نظر می رسد، بیان می کند. و همواره چیزهایی از جهان را تنها به قیمت پنهان کردن قسمت دیگر فاش می کند.» (صفحه 7) با این وصف روشن می شود که وایت چرا از «رئالیسم فیگورال ‍[مجازی]» هم چون یک ساخت نمادین یا ایدئولوژیک استفاده می کند. این اصطلاح توصیفی گویاست برای فهم تاریخ به مثابه متن انتقال دهنده و راهگشا به گذشته.
گاه وایت را پسامدرن قلمداد کرده اند. هر چند از «رئالیسم فیگورال [مجازی]» چنین برنمی آید. شاید به واقع وایت نظریه پرداز پیچیده ای در تلاش برای فهم مدرنیته به کمک شگردهای تفسیری باشد و شاید وایت در نتیجه ی آگاهی عمیقش از درونمایه ی مدرنیته و فهم آن در سنت تاریخی، از پست مدرنیته بیمناک باشد. هم چنین او خویشاوندی بیشتری با ایدئولوژی مدرن دارد و این دقیقاً گواه ارزشمندی او به عنوان متفکری امروزی است. چنان که خودش می گوید که «مدرنیسم هنوز به بازنمود رئالیسم گونه ی رئالیته علاقمند است و هنوز می خواهد هویت رئالیته را به وسیله ی تاریخ معین کند. ولی تاریخی که مدرنیسم با آن مواجه است، آن تاریخ تصویرشده توسط رئالیسم قرن 19 نیست. به این خاطر که نظم اجتماعی که موضوع این تاریخ است، متحمل تغییری بنیادی شد و پیش فرض تبلور توتالیتر جامعه غربی را از قرن نوزدهم ممکن ساخته بود.»(صفحه 41)
در «راهبردهای فرم گرا و بافتارگرا در تبیین تاریخی» وایت به نظریه پردازانی که بدون حجتی مبرهن تسلیم [نظریه ی] تاریخ نگاری پیرو تفسیرهای ادبی شده اند، هشدار می دهد. او از این حقیقت آگاه است که «تاریخ نگاران نوین» بسیار علاقه مندند دیدگاه های لویی مونترو Louis Montrose را دوباره زنده کنند. وی معتقد است که زمینه ی اجتماعی-فرهنگی بین ادبیات رسمی و ادبیات دراماتیک از آغاز بارور بوده است. (نقل از وایت، صفحه 54) و تاریخ نگاران نوین می خواهند که آثارشان را در «ارتباط بین نهادهای اجتماعی معاصر و تلاش های نه چندان پراکنده» قرار دهند. (صفحه 54 و 55) همچنین وایت درباره ی کشف «خطاهای فرهنگی» و نیز جست و جوهای آشکاری راجع به «ایده آلیسم تاریخی» تردیدهای ناآشکاری دارد. (صفحه 56) او توضیح می دهد که «تاریخ نگاران نوین» متمایلند به گونه ای ایده ی بوطیقای فرهنگی و به ویژه بوطیقای تاریخی را با شناسایی وجوهی از توالی تاریخی دنبال کنند که منجر به شکسته شدن، بازبینی و ویرانی قواعد رایج اجتماعی، فرهنگی سیاسی، روان شناختی که حاکم بر زمان ها و مکان های مشخص تاریخی بوده است، بشود.»(صفحه 63) سپس از آن ها انتقاد می کند: «به نظر می رسد ایشان [تاریخ نگاران نوین] تاریخ را بیشتر به عنوان محتوای ادبیات موضوع تحقیقشان دنبال می کنند تا به مثابه نوع خاصی از دانش که در جریان مطالعه با روش تاریخی باید حاصل گردد. به هر حال آن چه که ایشان کشف کرده اند این است که چیزی به عنوان روش تاریخی برای «مطالعه ی منابع تاریخ» وجود ندارد و اگر روش های متنوعی برای این کار موجود باشد، تعدادشان با ایدئولوژی های رایج برابری می کند. در واقع این روش ها استقبال از روشی تاریخی است که در خدمت مطالعه ی دلالت های ضمنی و تحمیلی یک فلسفه ی تاریخی به خصوص قرار می گیرد. در نهایت فلسفه ی تاریخی در نقش راهنمایی است به این سخن که هر کس موضوع تاریخی نزدیک به علایق آکادمیک خود را، تأویل می کند و البته آن نیز متعلق به دانش تاریخ است.»(صفحه 64 و 65)
برای تاریخ نگاران، روش وایت، نکات آموختنی بسیار دارد. تأویل او از متن، خواننده را از رئالیته ی موجود در بطون متن، به آگاهی آن سوی متون مکتوب می کشاند. چنان که می گوید: «تاریخ که سوژه ی هر نوع یادگیری است، تنها با زبان قابل تحصیل است. تجربه ی ما از تاریخ از گفتمان ما غیرقابل تفکیک است. این گفتمان باید پیش از آن که به عنوان تاریخ تنظیم شود، نوشته شده باشد. و این تجربه، همچنین، می تواند به اندازه ی گونه های متفاوت گفتمان که در تاریخِ خودِ عمل نوشتن دیده می شود، متنوع باشد.»(صفحه 1) زبان، یکی از وجوه محتویات تاریخی است و در گفتمان تاریخی قابل طرد نیست.(صفحه 5) روزگاری که کندوکاو مکانیکی متن تنها احتیاج ما بود، گذشته است. امروز برای تاریخ نگار در ادوات نظری ادبیات، چیزهای بیشتری برای راهبری هست. وایت توضیح می دهد: «تاریخ نگاران باید در گذار از مطالعه ی سند به یک تألیف ادبی، و در ترجمان آن به یک نوشته، شگردهای مجاز زبان شناختی را به کار گیرند؛ مشابه آنچه نویسندگان خلاق برای بخشیدن معانی پنهان، ثانوی یا ضمنی به گفتمانشان استفاده کرده اند تا آثارشان نه فقط همچون یک پیام که مانند ساختارهای نمادین خواننده و دریافت شود.(صفحه 8)
در فصل آخر کتاب، «صورت، ارجاع و ایدئولوژی در گفتمان موسیقایی» وایت دست به تجربه ای خطیر می زند که به ندرت به وسیله ی تاریخ نگاران علاقمند به حواس شنیداری کشف شده است. عرصه ی نزدیک به پژوهش زیبایی شناسانه که هرمنوتیک انتقادیِ صریح می تواند پیشنهاد کند. او کاملاً شاعر به این حقیقت است که می نویسد: «تلاش برای تاریخی کردن رابطه بین آثار هنری و بافتار(های) اجتماعی فرهنگی می تواند صورت ضروری تحلیل های زیباشناختی گونه یا صراحتاً سیاست ورزانه را به دست دهد.»(صفحه 149) اینجا آن هنگام است که ایدئولوژی و روایت، فشردکیِ امنِ فردیتی آرام و شکوهمند می یابد. او می افزاید این ها اتفاق می افتند چون «ایدئولوژی ها» همچون مقولات عمومی و وهمی که راهبر به گستره های موهوم آگاهی اند، فهمیده می شود. جایی که رویاهای کودکانه تمامیتِ فردی، حضور و استقلال، در واقع همچون واکنش های تعدیلی به موقعیت های جدی و عقیم هستی اجتماعی عمل می کنند.(صفحه 156) وایت مؤلفه هایی را ارزیابی می کند که بر سازنده ی سنجش زیبایی شناختی و نقادانه موسیقی به مثابه تولید هنری و فرهنگی احساسات و وجنات شماری از متفکران برجسته ی این عرصه است. با مراجعه به آثار ایشان، وایت از مشکلات احتمالی منتج از توجه به نظریه ی ادبی بر گسترش موسیقی شناسی آگاه است. او می پذیرد که بعید است نقد و نظری ادبی (اساساً گفتمان های کلامی) برای مشکلات اساسی نقد و نظر موسیقی مؤثر باشند.(صفحه 176) هنوز عرصه ی کشف شده ی آگاهی موسیقایی مانند گفتمان های تکنیکیِ موسیقیدان های بزرگ وجود دارد که به ارائه به وسیله ی کدهای تکنیکی (زبانی برای نت های پیچیده) منتقل شده اند. این مسأله و مسائلی از این دست مرتباً به وسیله ی نسل نوین و موفق موسیقیدان ها درک شده است. آیا ممکن است که مؤلفه های قابل فهمی از آگاهی تاریخی وجود داشته که تاریخ نگاران در جریان زیباشناختی شدن حافظه صوتی انسان کشف کرده باشند؟ کشف وایت در این زمینه هنوز فرصت های زیادی برای پژوهش های وقاد ایجاد می کند. جان باری John Borry در پیش درآمدی بر «آنسویگی اشیا» beyondness of things شاهکار موسیقی معاصر، اخیراً توضیح داد که چرا خواست برای فرایند کشف تجربی و پرواز بین «ایالات متحده» و «بریتانیا» توجیه موسیقایی به دست بدهد؛ در هر دوی این کشف ها-«کشور کهن» و «دنیای جدید»-رؤیاها، خاطرات و تأثرات خارج از معیارِ زیادی پهلو گرفته است: «آنسویگی اشیا(5)». هنرمند به عنوان مفسری نادر برای خلق آگاهی از رئالیته، به چیزی بیشتر از یک رسانه ی بنیادی (ایدئولوژیک یا اگزیستانسیالیستی) نیاز دارد؛ آن چه که توجه انتقادی و تفکر خلاق است. رئالیسم فیگورال[مجازی] به این دلیل خاص، سزاوارِ خوانده شدن توسط مورخان احیاگر روشنگری (Enlightment) نظری است.

پی نوشت ها :

1. Reviewed by Johann W.Tempelho_(School for Basic Sciences,Potchefstroom University for CHE,Vanderbijlpark,Gauten g,South Africa).
2. R.T.Vann,/The Reception of Hayden White."History and Theory 37(2),May 1998,144.
3. E.Fueter,Geschichte der Neueren Historiographie. 3rd ed.(Verlag R.Oldenbourg,Muenchen,1936) and G.p.Gooch,History and Historians in the Nineteenth Century 2nd ed.(London,New York,and Toronto: Longmans Green,1952).
4. J.Appleby,E.Covington,D.Hoyt,M.Latham and A.Sneider, Knowledge and Postmodernism in historical perspective (New York and London: Routledge,1996),pp.393-4 and W.kansteiner,/Hayden White's critique of the writing of history." History and Theory,32(3),1993-275-76.
5. Sleeve note by John Barry to the CD recording: The Beyondness of Things(Decca,London,1998,460 009-2LH).Copyright(c) 1999 by H-Net, all rights reserved.This work may be copied for non-pro_t educational use if proper credit is given to the author and the list. For other permission, please contact H_Net@HNet.MSU.EDU.
if there is additional discussion of this review,you may access it through the list discussion logs at:http://h_net.msu.edu/cgi_bin/logbrowse.pl Citation: Johann W.Tempelho. Review of White,Hayden, Figural Realism: Studies in the Mimesis E_ect.H_Ideas,H_Net Reviews August,1999.URL http://www.het.org/reviews/showrev.php?id=3325

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 135، صص 57-54.